یکی از مهمترین مولفههای خودآگاهی که کمتر به آن پرداخته شده است، مهارت هدفگذاری و برنامهریزی است. فردی که خودآگاهی دارد از خواستهها و اهداف خود نیز آگاه است. او میتواند مسیری را برای رسیدن به هدف خود ترسیم کرده، گام به گام در آن پیش برود و آن را ارزیابی کند. او مترصد این است که از مسیر دور و گم نشود. همچنین میتواند موانع مسیر را پیشبینی کند و به موقع تصمیم درستی اتخاذ کند. او با فرصتها آشناست و میداند که چه چیزهایی او را در رسیدن به مقصدش یاری میکند. بنابراین میتوانیم بگوییم که خودآگاهی مهارتی ضروری برای رسیدن به اهداف است و رشد هویتی مستقل و قوی را در افراد تسهیل میکند. بویژه در سنین کودکی و نوجوانی آموزش این مهارتها روند رشد تحصیلی و شغلی را نیز بهبود میبخشد.
به بیانی دیگر، هدفگذاری مهارت پیشرفت در زندگی است. چرا که بدون آن، افراد به جای اینکه به اهداف خود برسند، تنها آن را آرزو میکنند زیرا برایشان دستنیافتنی و دور مینماید. اما در صورتی که افراد مهارت هدفگذاری داشته باشند، میتوانند برای هر هدف نقشهای بکشند، یکی یکی موانع را از سر راه بردارند تا به گنج خود برسند. آنها ایدههای خود را نزدیک و قابل دستیابی میبینند، زیرا به خوبی آگاهند که به کدام سمت باید قدم بردارند. چطور شروع به کار کنند و چطور آنها را به واقعیت تبدیل کنند. این مهارت به افراد امکان میدهد ایدههایشان را تا بزرگ شدن، مراقبت کنند و به ثمر برسانند. درغیر این صورت ممکن است شکست در پرورش ایده، از عزت نفس افراد بکاهد.
هدفگذاری، مهارتی پیچیده
هدفگذاری مهارتی پیچیده است، به این معنا که ترکیبی از چند مهارت اساسی دیگر است. مهارتهایی چون حل مساله، مدیریت هیجانات، توجه مستمر، تحمل استرس و تصمیمگیری از مهارتهایی که برای رسیدن به اهداف لازم است در خود رشد دهیم. مهمترین نکته این است که ما میتوانیم این مهارتها را بیاموزیم و به کودکان و نوجوانان خود نیز آموزش دهیم. در این میان، لازم است به سطح رشدی کودک نیز توجه کنیم. یادگیری مهارت هدفگذاری دو بعد فکری و عملی دارد؛ به این معنا که به لحاظ فکری به سطحی از رشد رسیده باشد تا بتواند آن را در عمل پیاده کند. برای مثال ما از کودکان توجه مستمر 5 دقیقه را انتظار داریم. یعنی کودک بتواند تا 5 دقیقه بدون حواسپرتی، فعالیت مورد انتظار را انجام دهد. اما همین مهارت برای نوجوان که سطح رشد بالاتری دارد، تا یک ساعت با وقفههای کوتاه بین آن افزایش یابد. اما اگر چنین انتظاری را از کودک دبستانی داشته باشیم، لازم است بدانیم که توقع نابهجایی است.
هدفگذاری در کودکان
هدفگذاری در کودکان چه معنایی دارد؟ همواره و مخصوصا با شروع پیشدبستان و دبستان والدین و مربیان از کودکان انتظار دارند بتوانند در کلاس توجه مستمری داشته باشند. بتوانند چند دستورالعمل ساده را دنبال کنند، تکالیفی را در خانه انجام دهند. وسایل خود را همراه داشته باشند و وسایلشان را با خود برگردانند. هر کدام از این مسائل نیازمند مهارتهایی است که در صورتی که کودک آسیب ندیده باشد و به لحاظ رشد مغزی سالم باشد، امکان بالفعل شدنشان با آموزش وجود دارد. در صورتی که مربیان یا والدین این مهارت را داشته باشند کودک در بسیاری موارد الگوبرداری میکند و یا در صورتی که آموزش ببیند میتواند بیاموزد که چگونه اهداف کوچک رفتاری را محقق سازد.
هدفگذاری در نوجوانان
هدفگذاری در نوجوانان مهارتهای پیچیدهتری را شامل میشود. آنها میتوانند به کسب درآمد و آیندۀ شغلی خود بیاندیشند و برای آن برنامهریزی کنند. آنها میتوانند میان اهداف کوچک و بزرگ خود اولویتبندی کنند.
در ادامه خواهم نوشت که به شکل میتوانیم این مهارت را با کودکان و نوجوانان تمرین کنیم.
دیدگاهتان را بنویسید