دیروز، رفتن به کتابفروشی را به خودم هدیه دادم. خواستم لابلای کتابها بچرخم و به بخشهای جدیدی سرک بکشم که کمتر تا به حال سراغشان رفتهام؛ مثلا فرهنگنامهها و زندگینامهها. “هر روز موهبتی است” عنوان یک کتاب بود که در
Read moreدیروز، رفتن به کتابفروشی را به خودم هدیه دادم. خواستم لابلای کتابها بچرخم و به بخشهای جدیدی سرک بکشم که کمتر تا به حال سراغشان رفتهام؛ مثلا فرهنگنامهها و زندگینامهها. “هر روز موهبتی است” عنوان یک کتاب بود که در
Read moreاین جمله، از جملات نیروبخش کتاب باشگاه پنج صبحیهاست؛ «هر وقت خواستید تسلیم شوید، ادامه دهید». این جمله را بزرگ بنویسید و روی دیوار بچسبانید. جایی که همواره ببینید. این جمله، در زمانی که دارید بازی را واگذار میکنید، کمکتان
Read moreبا شروع مهر و با اضافه شدن چهار ساعت تدریس در روز، کمی لازم است برنامهام را تغییر دهم. این مساله باعث شد که طی این چند روز نتوانم برنامهی صبحگاهیام را داشته باشم. بیدار شدم، اما آماده کردن قدمهای
Read moreدیشب کتابی را با عنوان فرهنگ و زندگی روزمره میخواندم. در این کتاب نوشته شده بود که معمولا روزمرگیهای ما شبیه هم است و معمولا هم اموری پیش پاافتاده و غیرمهم تلقی میشوند. اموری مثل از خواب بیدار شدن، مسواک
Read more«چیزهای خوب، زمانبرند». این جمله روی تیشرتی که اخیرا هدیه گرفتم، نوشته شده بود. فکر میکنم جملهی الهامبخشی است و آرزو کردم کاش بیشتر از اینجور لباسها باشد و بیشتر از اینجور لباسها داشته باشم. امروز دهمین روز از باشگاه
Read moreامروز نهمین روز است. یادداشت دیروز را لازم شد به موضوع دیگری اختصاص دهم. هنوز پنج صبحی هستم، نگران نباشید. چیزی که این روزها ذهنم را مشغول کرده، شروع مهر است. با شروع مهر لازم است برنامهریزیِ متفاوتی داشته باشم.
Read moreامروز جمعه و هفتمین روز از باشگاه پنج صبحیهاست. به خودم تبریک میگویم؛ توانستم برای یک هفته این برنامه را پیش ببرم. البته امروز را روز استراحت و پاداشی برای تلاشم در چند روز قبل قرار دادم. بنابراین راستش را
Read moreتقریبا تلاش میکنم و دوست دارم هر شب لایو ساعت ۱۱ شاهین کلانتری را ببینم. کتابهای خوبی میخواند و معرفی میکند. کمک میکند تمرین مستمر نوشتن داشته باشید و یک ساعت شنیِ ۵ دقیقهای دارد که با آن تمرینهای ۵
Read moreامروز پنجمین روز از شصتوشش روز باشگاه پنج صبحیهاست. ساعت چهار صبح بیدار شدم و متوجه شدم میتوانم برای یک ساعت دیگر خواب را هدیه بگیرم. خوابیدم و وقتی بیدار شدم دیگر پنج صبح نبود. با این حال ترجیح دادم
Read moreامروز چهارمین روز از شصتوشش روز باشگاه پنج صبحیهاست. امروز بیشتر از قبل ورزش کردم. وقتی بیدار میشوم، هوا هنوز تاریک است. در و پنجره را باز کردم تا کمی هوای خنک صبح را تنفس کنم. دیروز با چند نفر،
Read more