تاریخچه‌ی تحلیل نقاشی کودکان

در نگاهی به گذشته، با پژوهش‌های بسیاری روبرو می‌شویم که نشان می‌دهد نقاشی کودکان بیش از صد سال است که مورد توجه روان‌درمانگران، روانپزشکان، معلمان و دیگر افرادی است که با کودک سروکار داشته‌اند. پژوهشگران،  جنبه‌های مختلفی از نقاشی کودکان را مورد پژوهش قرار داده‌اند، از جمله؛

_ جنبه‌های عاطفی و احساسات

_ جنبه‌های رشدی

_ جنبه های شناختی

_ درک کودک از خودش

_ روابط کودک با دیگران 

_ آسیب‌های دوران کودکی

در اینجا به بررسی تاریخچۀ برخی از ابعاد نقاشی می‌پردازیم. 

 

 

تست‌های روانشناسی

نقاشی همواره به طور غیرقابل انکاری ازروش‌های بیان کودکان شناخته شده است و مورد توافق بسیاری از پژوهشگران است که جنبه‌هایی از احساسات و شخصیت، به شکلی آگاهانه و ناخودآگاه در نقاشی نمایان می‌شوند.

در طول دهۀ 1920، یکی از مورخان هنر که روانپزشک شده بود، از بیماران درخواست نقاشی کرد. او 5000 اثر هنری را از بیمارستان‌های اروپا جمع‌آوری کرد و متوجه شد که نقاشی بیماران، می‌تواند ابعادی از آسیب‌های روانی آن‌ها را منعکس کند و به روانپزشکان در تشخیص بیماری و توانبخشی کمک کند. 

سنجش هوش 

 

کمی بعد در اوایل قرن بیستم، استفاده از نقاشی کودکان را برای تعیین سطح هوش مورد تاکید قرار دادند. گودیناف، با توجه به اینکه معتقد بود نقاشی کودکان سن ذهنی آنها را نشان می‌دهد و بر پایۀ مطالعۀ جنبۀ رشدی نقاشی‌، معیاری برای سنجش هوش ایجاد کرد. 

 

 

سنجش شخصیت

 اگرچه همواره شیفتگی به نقاشی های کودکان وجود داشته است، اما کاوش رسمی هنر کودکان ناشی از علاقه روزافزون به هنر افراد مبتلا به بیماری روانی در آغاز قرن و شهرت روزافزون آثار فروید و یونگ بود. در دهۀ 1930، فروید و یونگ، ارتباط بین نمادها و شخصیت را مطرح کردند. فروید معتقد بود، ناخودآگاه از طریق نمادها در رویا و نقاشی پدیدار می‌شود. فروید از تعدادی بیمارانش شنیده بود آنها می‌توانند نقاشی‌های خود را بکشند اما با کلمات نمی‌توانند آن‌ها را توصیف کنند. 

یونگ به ویژه به محتوای روانشناختی آثار هنری، از جمله نقاشی های خود و بیمارانش علاقه مند بود. برخلاف فروید که هرگز از بیمارانش نمی خواست تصاویر رویایی خود را بکشند، یونگ اغلب بیماران را به نقاشی تشویق می کرد.

 

 


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *