تاملی بر کتاب «اولدوز و عروسک سخنگو» نوشتۀ صمد بهرنگی 

«آیا هرگز خواهد شد کسی بداند زن بابا چه بر سر اولدوز آورده؟». این جمله‌ای است از کتاب اولدوز و عروسک سخنگو. داستانی از صمد بهرنگی که در آن تنهایی کودکی موج می‌زند و بسیار تلخ و غم‌انگیز است. به نظرم ترسناک‌ترین چیزی که انسان تجربه می‌کند تنهایی کودکی است، آنقدر که حتی در بزرگسالی هم آدم را رها نمی‌کند و ترس با تنهایی‌اش اخت می‌شود.

اولدوز دختری است چهار، پنج ساله که مادرش را از دست داده است و دو سالی می شود که زن بابا به خانواده‌شان اضافه شده و از قضا چشم دیدن اولدوز را ندارد. دخترکوچولویی که هیچ کس را ندارد که حتی با او درد و دل کند و تنها گاوی که گاهی با او حرف می‌زد را هم کشتند، چون زن‌بابا ویار گوشت گاو اولدوز را کرده است. حجم تنهایی و غصه‌ای که اولدوز تحمل کرده است، غیرقابل تصور است. حالا دیگر اولدوز فقط می‌توانست با عروسک‌اش حرف بزند؛ «… راستش رو بخوای، عروسک گنده، توی دنیا من فقط تو را دارم. ننه‌ام را می‌گویی؟ من اصلا یادم نمی‌آید. همسایه‌مان می‌گوید خیلی وقت پیش بابام طلاقش داده و فرستاده پیش دده‌اش به ده. زن‌بابام را هم دوست ندارم. از وقتی به خانۀ ما آمده بابام را از من گرفته. من تو این خونه تنهام. … عروسک گنده، یا تو حرف بزن یا من می‌ترکم!..»  آنقدر با او حرف زد و حرف زد که عروسک به حرف آمد. 

اینکه صمد بهرنگی داستانی نوشته است که می‌تواند احساس تنهایی و رنج کودکی را به ما منتقل کند، حکایت از رنجی است که خود او به دوش کشیده است. «آیا هرگز خواهد شد که کسی بداند زن‌بابا با اولدوز چه کرده است؟». صمد بهرنگی با قصه‌اش رنج اولدوز و خودش را به گوش همه رساند. 

برادر صمد بهرنگی، اسد بهرنگی، نیز در کتاب «زندگی و مرگ صمد بهرنگی می‌گوید:«کودکی ما پر درد و رنج بود. زندگی به ما خیلی ستم کرد، این ستم در جوانی هم با صمد بود، و همین ستم … چه‌ها که نکرد. صمد حساس بود. دقیق بود و کودکی ما، کودکی صمد که حساس و دقیق بود خود زندگی بود. زندگی عجیبی که داشتیم. صمد دلش برای کودکی خودش می‌سوخت، و برای همۀ کودکانی که هنوز چنان زندگی دارند. «عروسک سخنگو» را به یاد دارید …. صمد برای همۀ کودکانی که کودکی او را داشتند غمگین بود، علت عمدۀ توجه و کوشش او برای بهبود زندگی کودکان همین احساس ناشی شده است».

تاملی بر کتاب «اولدوز و عروسک سخنگو» نوشتۀ صمد بهرنگی

فرشته مرادی


خیلی برام هیجان‌انگیزه که هر یادگیری رو به سرمایه و قدرت تبدیل کنم. برنامه‌ریزی برای این تغییر، زندگی‌ام رو می‌سازه.


Post navigation


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *