کنترل‌گری یا قانون

معمولا بزرگسالان، بدون در نظرگرفتن کودکان، علایق و نیازهایشان، برای آن‌ها اهدافی را تعیین می‌کنند و سپس با سیستم تشویق و تنبیه آن‌ها را در مسیر دلخواه خود پیش می‌برند. به عنوان مثال برای انجام تکالیف درسی یا نظم و ادب، حدودی را تعیین می کنند. «دعوا کردن در مدرسه ممنوع است» و در صورت انجام، دانش آموزان خاطی تنبیه می‌شوند. گاهی هم برای اینکه دعوا کردن تکرار نشود، خودشان آن‌ها را دعوا می‌کنند!  بزرگسالان برای واداشتن کودکان به رعایت موارد مشابه، وعدۀ پول و ستاره و جایزه می‌دهند. اما نتیجه چیست؟ آیا هدف محقق می‌شود؟ به طور موقت بله. شاید برای مدت کوتاهی، خواستۀ بزرگسالان محقق شود اما درواقع، نه دعواها تمام می شوند و نه بچه‌ها یاد می گیرند به نوبت صحبت کنند. استفادۀ مداوم از روشی موقت، مشابه استفاده از مسکن برای پنهان کردن درد است.

محیط قانون‌مدار یا محیط کنترل‌کننده 

تردیدی نیست بچه‌ها باید یاد بگیرند قوانین کلاس درس را رعایت کنند.  بدانند فعالیت هایی است که می توان در کلاس انجام داد و کارهایی هم هستند که مناسب کلاس نیستند.اما گاهی اوقات، بزرگسالان، خواسته‌های خود را در قالب «قانون»، عنوان می‌کنند و برای کنترل بچه‌ها در محدودۀ مورد نظر خود، از تشویق و تنبیه استفاده می‌کنند. توجه کنیم، محیط قانون‌مدار، متمایز از محیط کنترل‌کننده است.

در محیط قانون‌مدار، بچه‌ها خودشان در وضع قوانین مشارکت دارند و در اجرای آن نیز می‌کوشند. آن‌ها به دلیل اینکه در آن سهمی داشته‌اند،  اهمیت و ضرورت آن را می‌دانند. در این محیط، حدود مشخص و شفاف است، و بچه‌ها کاملا نسبت به آن آگاهند و به رعایت آن توجه دارند. 

در مقابل در محیط کنترل کننده، محدودیت ها سلیقه ای و متغیر است. معمولا معلم به عنوان شخصی که قدرت دارد، تصمیم‌گیرنده است و پاداش و تنبیه نیز توسط او اعمال می‌شود.

در ادامه دربارۀ اصول انگیزش در چنین محیطی خواهم نوشت.

برای مطالعۀ بیشتر می‌توانید به کتاب نه تنبیه، نه تشویق نوشتۀ الفی کهن از انتشارات صابرین مراجعه کنید. 


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *