دیشب وقتی جلسهی شبانهی کاریِ من به پایان رسید، ساعت یازده بود و فرصتی بود تا بتوانم در پخش زندهی اینستاگرامیِ شاهین کلانتری شرکت کنم. موضوع “پیادهرویِ بدون موبایل” بود. این موضوع را بارها شنیدهام، بارها تکرار شده است. ایشان
Read moreدیشب وقتی جلسهی شبانهی کاریِ من به پایان رسید، ساعت یازده بود و فرصتی بود تا بتوانم در پخش زندهی اینستاگرامیِ شاهین کلانتری شرکت کنم. موضوع “پیادهرویِ بدون موبایل” بود. این موضوع را بارها شنیدهام، بارها تکرار شده است. ایشان
Read moreشاید ثلث راه را با بیش از شصت درصد موفقیت، طی کردهام. بعضی روزها، بیدار شدن صبحگاهی نوعی دیوانگی است؛ بیدار شدن در خنکای صبح و جدا شدن از رختخواب گرم واقعا دشوار است. بعضی روزها هم، برنامه منظم و
Read moreدیروز، رفتن به کتابفروشی را به خودم هدیه دادم. خواستم لابلای کتابها بچرخم و به بخشهای جدیدی سرک بکشم که کمتر تا به حال سراغشان رفتهام؛ مثلا فرهنگنامهها و زندگینامهها. “هر روز موهبتی است” عنوان یک کتاب بود که در
Read moreاین جمله، از جملات نیروبخش کتاب باشگاه پنج صبحیهاست؛ «هر وقت خواستید تسلیم شوید، ادامه دهید». این جمله را بزرگ بنویسید و روی دیوار بچسبانید. جایی که همواره ببینید. این جمله، در زمانی که دارید بازی را واگذار میکنید، کمکتان
Read more«چیزهای خوب، زمانبرند». این جمله روی تیشرتی که اخیرا هدیه گرفتم، نوشته شده بود. فکر میکنم جملهی الهامبخشی است و آرزو کردم کاش بیشتر از اینجور لباسها باشد و بیشتر از اینجور لباسها داشته باشم. امروز دهمین روز از باشگاه
Read moreتقریبا تلاش میکنم و دوست دارم هر شب لایو ساعت ۱۱ شاهین کلانتری را ببینم. کتابهای خوبی میخواند و معرفی میکند. کمک میکند تمرین مستمر نوشتن داشته باشید و یک ساعت شنیِ ۵ دقیقهای دارد که با آن تمرینهای ۵
Read moreامروز پنجمین روز از شصتوشش روز باشگاه پنج صبحیهاست. ساعت چهار صبح بیدار شدم و متوجه شدم میتوانم برای یک ساعت دیگر خواب را هدیه بگیرم. خوابیدم و وقتی بیدار شدم دیگر پنج صبح نبود. با این حال ترجیح دادم
Read moreامروز چهارمین روز از شصتوشش روز باشگاه پنج صبحیهاست. امروز بیشتر از قبل ورزش کردم. وقتی بیدار میشوم، هوا هنوز تاریک است. در و پنجره را باز کردم تا کمی هوای خنک صبح را تنفس کنم. دیروز با چند نفر،
Read more