«چیزهای خوب، زمانبرند». این جمله روی تیشرتی که اخیرا هدیه گرفتم، نوشته شده بود. فکر میکنم جملهی الهامبخشی است و آرزو کردم کاش بیشتر از اینجور لباسها باشد و بیشتر از اینجور لباسها داشته باشم.
امروز دهمین روز از باشگاه پنج صبحیهاست. کتاب، بیستودو روز اول را دورهی تخریب مینامد. به این معنی که اگر بخواهی بنایی نو بسازی، اول باید بنای کهنه را تخریب کنی و تقریبا شما در طی این روزها، این تخریب شدن را حس میکنید و اگر تاب بیاورید، شگفتی ظاهر خواهد شد.
دیشب برای اولین بار در طی این ده روز، حس کردم خواب طولانی و کافی را داشتم. نیمه شب که بیدار شدم، گمان کردم ساعت پنج صبح است. اما وقتی ساعت را نگاه کردم، متوجه شدم سه ساعت دیگر برای خوابیدن زمان دارم و این یعنی در طی حداقل دو ساعتی که خوابیده بودم، کیفیت خوبی از خواب را تجربه کردم. فکر میکنم کمکم دارم وارد مرحلهی جدیدی از بازی میشوم و نشانهها دارند خودشان را آشکار میکنند. یادمان باشد «چیزهای خوب، زمانبرند».